شمیم بهار...!

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ شمیم بهار...! خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.





[ بازدید : 246 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:09 ] [ مهسا ]

[ ]

عایا مادر شما هم سیب زمینی سرخ شده ها رو


تا قبل از غذا تو اعماق کابینتها قایم میکنه ؟؟؟


عایا این کار درستی است ؟؟؟؟

نایت اسکین




[ بازدید : 246 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:07 ] [ مهسا ]

[ ]

به یارو میگن امتحان رانندگی قبول شدی ؟




میگه معلوم نیست ماشینو زدم تو دیوار ، سروان رفته تو کما




منتظرم برگرده ببینم چی میشه !



نایت اسکین





[ بازدید : 265 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:07 ] [ مهسا ]

[ ]





[ بازدید : 261 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:06 ] [ مهسا ]

[ ]

tulwa78wtmx8wyh5vq2q.jpg





[ بازدید : 264 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:06 ] [ مهسا ]

[ ]

باری دیگر تفاوتــ ما و خارج





[ بازدید : 253 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:05 ] [ مهسا ]

[ ]

براتون چندتا لطیفه گذاشتم امید وارم خوشتون بیاد

مادر بی سواد

مردتهیدست وساده لوحی وارد مغازه سنگ تراشی شدوگفت:اقا"مادرم مرده،سنگ قبردست دوم دارید؟ سنگ

سنگ تراش نگاهی به سرو پای او انداخت وگفت:نه بابا،اسم یک نفر دیگر روی سنگ دست دوم، نوشته شده.

مرد گفت: عیبی ندارد،چون مادرمرحوم من بی سواد است "

..........................................

شیر یاخط"

-شوهر:چیکار می کنی عزیزم؟

-زن:دارم شیر یا خط می ندازم. اگه شیر اومد،توظرفارو می شوری ،اگر هم خط اومد،من می رم می خوابم !

..........................................

باز باران !

-معلم:این دفعه دیگه شعر<<باز باران با ترانه>>راحفظ کردی یا نه؟

-شاگرد:بله ، اقا!

-معلم:بخوان ببینم.

-شاگرد:

باد وباران باترانه می خورد بر خاک و خانه

کودکی ده ساله بودم قد یک گوساله بودم

اقا اجازه! بقیه اش یادم رفته.

-معلم: اشکالی ندارد، ماهر چه را می خواستیم بفهمیم، فهمیدیم!

..............................................

خیساندن!

معلم: توی کلاس که جای چیز خوردن نیست. شاگرد:اقا اجازه ! من چیزی نمی خورم. فقط یک دانه کشک است

که گذاشته ام توی دهانم تا برای زنگ تفریحخیس بخورد!

..............................................

داماد فراری!

بچه: پدر جان! چرا جلوی خانه هایی که مراسم عروسی است ، پاسپان می گذارند ؟

-پدر: برای اینکه داماد فرار نکند!

...........................................

کار نامه!

-مادر: چرا بچه را می زنی؟

-پدر: برای این که فردا کار نامه اش را می گیردو من هم دارممسافرت می روم وفردا نیستم!

.........................................

بیست لت و پار!

-پسرک:مادر! امروز ۲۰ گرفتم.

-مادر :افرین از چه درسی ۲۰ گرفتی؟

-پسرک: از ریاضی ۸، از دیکته۷، از فارسی۵ که روی هم می شود ۲۰!

.....................................

نی نای نای!

یه روز یه پیرزنه توی اتوبوس داد زد: نی نای نای نای ،نی نای نای)). همه براش کف زدند. پیرزنه که از کار مردم

تعجب کرده بود، از توی کیفش دندونای مصنوعیشو دراورد و توی دهنش گذاشتو گفت: ننه نیاورون نیگر دار!

دوستان عزیزم امید وارم از این لطیفه ها خوشتون اومده باشه.!





[ بازدید : 262 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 خرداد 1393 ] [ 11:05 ] [ مهسا ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

بـالـابـر مـن نـفـرت انـگـیـز


ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]